رئیسجمهور فرانسه طی هفتههای اخیر تلاش کرده بیشتر در قبال تحولات جاری در حوزه روابط بینالملل اظهار نظر کند؛ از طرح دودولتی در منطقه غرب آسیا، حمایت از حکومت جولانی در قبال تسخیر نرم و غیررسمی خاک و فرهنگ سوریه، تأکید بر لزوم محدودسازی توان موشکی ایران و اصرار بر ادامه جنگ اوکراین! این بیشفعالی درست در حالی رقم میخورد که محبوبیت امانوئل ماکرون در کشورش طی دو سال اخیر به ندرت به بالای ۳۰ درصد افزایش پیدا کرده و حتی بقای حداقلی دولت وی نیز در پی لابیگریهای خاص کاخ الیزه با نمایندگان جبهه راست افراطی (به رهبری لوپن) صورت گرفت.
صورت مسئله گویاست: ماکرون درصدد ارائه آدرسهایی ناشیانه در اثبات قدرت پاریس در نظام بینالملل است! توهم بناپارتیسم در ذهن رئیسجمهور فرانسه به اندازهای پررنگ بوده که وی را از توجه به واقعیتی تحت عنوان سقوط آزاد جایگاه پاریس در حوزه روابط بینالملل بازداشته است! همگان به یاد دارند که رئیسجمهورکنونی فرانسه از سال ۲۰۱۷ میلادی تاکنون بارها تلاش کرده خود را در قامت یک قهرمان بلارقیب در اتحادیه اروپا و حوزه یورو نشان دهد، اما هر بار، واقعیات میدان جایی برای تحقق فانتزیهای ذهنی ماکرون باقی نگذاشته است. اخیراً امانوئل ماکرون با ابومحمد جولانی سرکرده هیئت تحریرالشام در کاخ الیزه ملاقات کرد. رئیسجمهور فرانسه در مارس گذشته دعوت خود را از جولانی به تشکیل یک دولت فراگیر در سوریه و تضمین امنیت در این کشور مشروط ساخت! بهتر است ماکرون به این سؤال مهم پاسخ دهد که اکنون دقیقاً کدام یکی از این گزارهها در دمشق تحقق یافته است؟! آیا سرکوب علویان توسط هیئت تحریرالشام واقعاً متوقف شده است؟! آیا گروههای مخالف هیئت تحریرالشام واقعاً قدرت تنفس حداقلی در فضای سیاسی- اجتماعی سوریه را دارند؟!
واقعیت امر این است که فرانسه در طول بیش از یک دهه اخیر، در کسوت یکی از اصلیترین حامیان تروریسم تکفیری در منطقه غرب آسیا خصوصاً سوریه و عراق ایفای نقش کرده است. حمایت دستگاه اطلاعات خارجی فرانسه از تروریستهای داعش، بارها در جریان حضور این گروه متوحش تروریستی در حوزه شامات به اثبات رسید. پاریس در محاسبات غیررسمی و نانوشته خود، کماکان سوریه و لبنان را دو مستعمره خود تلقی میکند، بدون آنکه نسبت به تغییرات بنیادین و اجتنابناپذیری که در بطن مناسبات اجتماعی و فکری این دو کشور رخ داده، آگاه باشد. در حال حاضر نیز مداخلهگرایی فرانسویها در امور داخلی سوریه، قطعاً نه با هدف ایجاد یک دولت واقعی یا مبارزه با تروریسم، بلکه با هدف تبدیل حوزه شامات به جولانگاه پاریس در غرب آسیا صورت گرفته است.
بدون شک استراتژی ترسیم شده از سوی فرانسویها بار دیگر محکوم به شکست است. اگرچه ماکرون هنوز موقعیت و جایگاه خود را به مثابه سیاستمداری شکستخورده با دولتی حداقلی در فرانسه باور نکرده است، اما قطعاً حوادث و کلان روندهای گذشته، جاری و آتی در حوزه روابط بینالملل (خصوصاً در منطقه غرب آسیا) این واقعیت را در نهایت به ذهن وی نیز تحمیل خواهد کرد. البته در آن زمان، دیگر راهی برای بازگشت رئیسجمهور فرانسه از مسیر خطرناکی که در پیش گرفته وجود ندارد و او باید با هزینههای هنگفت توهمپردازیهای خود مواجه شود.